Thursday, December 13, 2007

غبار دنیاهای موازی





دنياي فيليپ پولمن و «قطب نماي طلايي» در يادداشتي از مترجم کتاب نيروي اهريمني اش

غبار دنياهاي موازي

فرزاد فربد


لايراي نوجوان که پدر و مادرش را در حادثه يي از دست داده، در کالج آکسفورد زندگي مي کند. او دخترکي پرشر و شور است که روزها را با شيطنت و بازي با دوستانش مي گذراند. اما وقتي دوست صميمي او راجر ناپديد مي شود لايرا ناخواسته وارد ماجراهايي مي شود که درنهايت با تقدير خود و تمام عالم گره خورده است، «نيروي اهريمني اش» بي شک يکي از مهم ترين آثار فانتزي دهه اخير محسوب مي شود. ادبيات فانتزي تاثير فراواني از دو نويسنده پيشرو اين سبک يعني جي آر آر تالکين و سي اس لوئيس گرفته است که اولي با سه گانه «ارباب حلقه ها» (و البته «هابيت»، «سيلما ريليون» و ديگر آثار تکميلي او) و دومي با هفت گانه «نارنيا» تاثيري شگرف و انکارناپذير بر اين گونه گذاشته اند و هنوز پس از گذشت بيش از نيم قرن از خلق اين آثار مهم ترين و اصيل ترين داستان هاي فانتزي محسوب مي شوند. فيليپ پولمن نويسنده سه گانه «نيروي اهريمني اش» (که در ايران به خاطر مشکلات نشر در پنج جلد ارائه شد) اما راهي متفاوت را در پيش گرفته و برخلاف اکثر فانتزي نويس ها به جاي تقليد و تاثيرپذيري مطلق از تالکين کبير، که به نوعي پدر فانتزي نوين و به گفته خود پولمن «در اين گونه ادبي کوه به حساب مي آيد و همه با او سنجيده مي شوند»، قدمي فراتر نهاده و علاوه بر تاثيرپذيري از پيشينيان اين گونه ادبي قدم به حيطه مذهب و ادبيات کهن گذاشته تا با بازآفريني مضاميني از آثار کلاسيک ادبي به ويژه «دوزخ» دانته و «بهشت گمشده» جان ميلتون به نوعي اين آثار کهن و باارزش را احيا و نسل جديد را به خواندن آنها ترغيب کند. مضمون اصلي کتاب همان نبرد ديرينه خير و شر است منتها اين بار مرز ميان خير و شر مرز ميان سپيدي و سياهي مطلق نيست و پولمن با خلق شخصيت هايي چندبعدي پا را فراتر نهاده است. اما ماجرا به همين جا ختم نمي شود و او دغدغه هايي با قدمت عمر بشر را دستمايه قرار داده تا با پرداختن به بلوغ و هبوط خواننده را درگير مباحثي پيچيده تر کند و با شکستن ساختارهاي معمول اثري حيرت انگيز خلق کند. يکي از جنبه هاي جذاب - و البته مهم - داستان جنبه علمي آن است تا با استفاده از نظريه وجود دنياهاي موازي در فيزيک کوانتوم فضاها و شخصيت هايي متفاوت را در قصه وارد کند که همگي در خدمت آن هستند. پولمن با استفاده از نظريه قرن هجدهمي «همه خدايي» و اين باور که خدا همه جا ديده مي شود و همه چيز جهان تجلي وجود خداوند است و انسان ها پس از مرگ بخشي از طبيعت و با آن يکي مي شوند به خلق مهم ترين وجه داستان يعني «غبار» پرداخته است؛ غباري که شايد نشانه قدرتي برتر و تقديري تغييرناپذير باشد. چنان که در جايي از داستان استاد کيهان شناسي به لايرا (شخصيت اصلي داستان) مي گويد که «ستاره ها زنده اند. همه چيز زنده است و در پس هر چيز هدفي نهفته. دنيا هدفدار است و هر اتفاق دليلي دارد.» از سويي غبار نشانه اين باور است که همه برگرفته از خاکيم و به خاک مي رويم.مضمون داستان چنان که گفته شد وسوسه و سقوط آدم و حوا از بهشت است که برگرفته از «بهشت گمشده» اثر منظوم جان ميلتون شاعر انگليسي قرن هفدهم است که البته با اين نظريه ويليام بليک، ديگر شاعر انگليسي که اعتقاد داشت انسان بايد اول سقوط را تجربه کند تا به تعالي برسد، درهم آميخته است. اين مفهوم در ارتباط با نظرات هاينريش وîن کلايست فيلسوف قرن هجدهم است که متاثر از کانت معتقد بود بشر هرگز نمي تواند در هيچ زمينه يي به واقعيت مطلق دست يابد، انسان ها مثل آدم و حوا در مرحله يي از زندگي به شناخت مي رسند و انسان بايد دوران خوش کودکي را بگذراند و در پي غم و درد و اندوه بزرگسالي و مشکلات ديگر به شناخت برسد. پس از دست دادن معصوميت کودکي تراژدي محسوب نمي شود بلکه با استفاده از دانش بلوغ مي توان به شکوهي دوباره دست يافت.پولمن نام شخصيت اصلي رمانش را نيز از اثري از ويليام بليک گرفته؛«لايکا، دختر کوچولوي گمشده.» و حالا اين دختر در کتاب پولمن لايرا نام دارد. دخترکي نوجوان و پرشر و شور که مشابه آن در ديگر آثار پولمن نيز ديده مي شود ولي در اين شاهکارً او به تکامل رسيده است؛ شخصيتي پويا که در اين سفر بيروني و دروني به بلوغي فکري و جسمي مي رسد، چيزي که برخلاف تصورات ويکتوريايي و باورهاي نويسنده يي چون سي اس لوئيس مايه شرم نيست.در دنياي لايرا هر فردي يک شيتان - به سکون شين- دارد، روحي مرئي که به شکل يک حيوان است و وظيفه مشاوره، محرم راز، مدافع، اندرزگو و دوست صميمي را برعهده دارد. شيتا ن ها جنس مخالف آدم شان را دارند و به مثابه نيمه نرينه يا مادينه وجود آدم شان هستند. بايد هميشه در کنار آدم خود باشند. تا قبل از بلوغ به اقتضاي شرايط تغيير شکل مي دهند و پس از بلوغ بنا به شخصيت آدم شان شکلي ثابت پيدا مي کنند تا بيانگر ماهيت واقعي فرد باشند، چنان که شيتان يک فرد بلندپرواز پرنده و شيتان مستخدم ها سگ است.يکي از جذاب ترين شخصيت هاي داستان لرد عزريل عموي لايرا است که مثل همسر سابقش خانم کولتر ترکيبي از خوبي و بدي است و پولمن با خلق او به نوعي شخصيت شيطان منظومه ميلتون را بازآفريني کرده، شيطاني که قصد نبرد با کائنات را دارد ولي درنهايت تصميم مي گيرد در دنياهاي ديگر غور کند و پلي به دنياي ديگر بزند؛ شيطاني که تماماً سياهي نيست.بخش سفر لايرا و همراهانش به دنياي مردگان- که در قسمت سوم سه گانه اتفاق مي افتد- بسيار سياه و هولناک است و يادآور سفر هرکول به دنياي زير زمين است چرا که بنا به اساطير يونان و رم باستان- و بعدها «دوزخ» دانته- دنياي مردگان در زير زمين بوده و هادس (در اساطير يونان) - پلوتو در اساطير رم- خداي دنياي زير زمين بوده است. فضاي اين دنيا به فضاي هولناک آثار کلاسيک نزديک است و نويسنده با استفاده از هارپي ها- پرنده هايي با سر زن که وظيفه شکنجه جسمي و روحي مردگان را برعهده دارند- به فضاي اسطوره و ادبيات کلاسيک نزديک تر مي شود. پولمن حتي براي توصيف کاربرد کامپيوتر اشاره يي غيرمستقيم به تمثيل غار افلاطون دارد.پولمن با استفاده از عناصر ادبيات فانتزي به داستاني مي پردازد که صرفاً متعلق به اين گونه ادبي نيست و از اين فضا و شخصيت ها سود مي برد تا حرفي تازه زده باشد و همين سه گانه او را از بقيه آثار مشابه متمايز مي کند تا «نيروي اهريمني اش» يک ژانرشکن باشد؛ اثري که فقط در يک گونه جا نمي گيرد. ف
لازم به ذکر است این مطلب اولین بار در روزشنبه هفدهم آذر در روزنامه ی اعتماد به چاپ رسید

2 comments:

Anonymous said...

سلام خسته نباشید...لطفا در مورد نظریه ویلیام بلیک بیشتر صحبت کنید...
متشکرم...

farzad said...

ویلیام بلیک معتقد بود انسان اول باید سقوط را تجربه کند تا به تعالی برسد بنابراین از دست رفتن معصومیت کودکی و دوران بلوغ (و البته هبوط آدم و حوا} تراژدی به حساب نمی آید و برخلاف نظر سی اس لوییس دیگر فانتزی نویس پیشگام زشت و ناگوار نیست. البته این نکته در مطلب آمده بود و نظریه یا تئوری محسوب نمیشود بلکه نظر شخصی بلیک است که در تضاد با نظرات برخی نویسنده های دیگر قرار می گیرد.ف