Sunday, April 29, 2007

گفت و گو با آل پاچینو


پنجم آوریل مصادف با تولد آل پاچینو بود و میخواستم خبری رو به مناسبت اون روز روی وبلاگم بذارم که متاسفانه به خاطر اشکال چند روز اخیر بلاگرعملی نشد و خبر بیات شد البته خبر هنوز دست اوله ولی نشد در روز تولد پاچینو منتشرش کنم. خلاصه اینکه کتاب گفت و گو با آل پاچینو که قبل از عید ترجمه اش تمام شده بود در حال حاضر در ارشاده و طرفداران آل و هنر بازیگری میتونن به زودی اون رو بخونن. نکته ی جالب کتاب فقط آل پاچینو نیست، بلکه در سوی دیگه لارنس گرابل بزرگ نشسته و با او مصاحبه کرده که همین کتاب رو خوندنی میکنه. کتاب مجموعه ی مصاحبه های آنها در بین سالهای 1979 تا 2006 است و در نوع خود کاملترین کتاب در باره ی بازیگر بزرگ سینما و تئاتره که کمتر تن به مصاحبه میده. امیدوارم کتاب به زودی از ارشاد مجوز بگیره و در
دسترس خوانندگان قرار بگیره. به نمایشگاه که نرسید.ف

Sunday, April 22, 2007

تویین پیکس


استاد همیشه استاد است، چه فیلم سینمایی بسازد، چه سریال تلویزیونی. هفته ی قبل داشتم سریال تویین پیکس را که نویسنده و تهیه کننده اش دیوید لینچ بزرگ است تماشا می کردم. یک اثر خیره کننده که مهر استاد را به تمامی بر خود دارد، هرچند کارگردان بیشتر قسمتها غیر از یکی دو قسمت خود لینچ نیست. در این سریال شباهتهایی با بقیه ی آثار او ، به خصوص مخمل آبی دیده میشود. داستان از این قرار است که در شهر کوچک تویین پیکس دختر جوانی به قتل میرسد و کارآگاهی زبده از اف بی آی برای بررسی ماجرا به محل اعزام میشود، کارآگاهی عجیب و غریب که آدم را به یاد شرلوک هولمز افسانه ای می اندازد. شخصیت پردازی ها فوق العاده است و ماجرا با چرخشهایی غریب برای تماشاگر جذاب باقی میماند. موسیقی متن مجموعه را طبق معمول آنجلو بادالامنتی ساخته که خیلی خوب روی کار نشسته و ظرایف فیلمنامه و دیالوگهای هوشمندانه اش به راستی جذاب است. سری اول مجموعه هشت قسمت و سری دوم آن (که هنوز آن را ندیده ام) ظاهراً 22 قسمت است. لینچ بعداً نسخه ای سینمایی هم بر اساس آن ساخته. از آن قسم کارهایی که حتماً باید دید.ف

Tuesday, April 17, 2007

نقدی بر کتاب نیروی اهریمنی اش

مطلب زیر نقدی است که در تاریخ دوشنبه 26 فروردین در روزنامه ی کارگزاران چاپ شد


نگاهی به سه گانه نیروی اهریمنی اش اثر فیلیپ پولمن
ریشه در اساطیر
نیروی اهریمنی اش فیلیپ پولمن
ترجمه؛ فرزاد فربد
ناشر؛کتاب پنجره
چاپ اول؛ 1385 هر دوره 3300 نسخه

شهرام اشرف ابیانه:
اوایل اسفند، در مراسمی که در موزه امام علی (ع) برگزار شد، از ترجمه آخرین مجلد مجموعه داستان نیروی اهریمنی اش، اثر فیلیپ پولمن رونمایی شد. این کتاب که گفته می شود، فیلمی سینمایی با بازی نیکول کیدمن هم قرار است به زودی بر اساس آن ساخته و بر پرده سینماها قرار گیرد، فضایی تخیلی دارد و یادآور آثار ادبیات فانتزی، همانند هری پاتر و ارباب حلقه هاست. در این مراسم از فربد، مترجم کتاب تقدیر به عمل آمد. متن زیر تحریر شده سخنرانی شهرام اشرف ابیانه است که با اندکی تلخیص عرضه می شود.سه گانه نیروی اهریمنی اش در ایران در پنج جلد ترجمه و منتشر شده است.جای خوشحالی است. حضور ما در این مکان برای گپ درمورد یک کتاب فانتزی است، چیزی که چند سال پیش به آرزویی دور از دسترس شباهت داشت. به یاد دارم در دوران ما در دهه 60 شمسی تنها کتاب فانتزی پرطرفدار شیر کمد و جادوگر اثر سی.اس.لوئیس بود. حال به لطف اقبال نامنتظر کتاب های هری پاتر که تب آن به جامعه بی علاقه به کتاب ما رسیده، می توانیم شاهد آثاری باشیم چون سه گانه تالکین و هابیت و همین سه گانه فیلیپ پولمن و در ضمن باید به انتشارات پنجره تبریک گفت به خاطر هم و غمی که در انتشار آ ثار فانتزی به خرج می دهد. شاهد اثری هستیم با کیفیت چاپی خوب و با ترجمه ای روان و سلیس که مخاطب خود را از بین قشر نوجوان و بزرگسال به خوبی پیدا کرده است.اولین بار با سه گانه پولمن در جریان یک کار تحقیقی درمورد کتاب های هری پاتر درآخرین جشنواره فیلم کودک اصفهان آشنا شدم و باید اعتراف کنم کتاب یک غافلگیری کامل بود، باوجود شباهت بیش از اندازه این سه گانه با آثار تالکین، جسارت نویسنده در خلق فضایی متفاوت ستودنی است. اینکه آدم ها در دنیای خیالی نویسنده صاحب موجودی هستند به نام شیتان. موجودی به شکل حیوان که نمایشگر جنبه ای فیزیکی و عیان از روح آدمی است در دنیایی که گویی در دوره ویکتوریایی قرن نوزدهمی خود مانده. دنیایی که کلیسا تسلط کامل بر آن دارد و تفتیش عقاید در آن به شدت پابرجاست.می گویند کتاب پولمن بازخوانی دوباره و ساده شده ای از بهشت گمشده جان میلتون است. در بهشت گمشده، شیطان از بهشت بیرون رانده شده و شکست خورده در نبرد با نیروهای خداوند یکتا، به فکر ساماندهی و یورش مجدد به سپاه آسمانی است. در کار پولمن این قضیه برعکس است. اینجا گویی نیروی خیر است که توسط نیروی شر از آسمان تبعید شده و اکنون دوباره درحال ساماندهی نیروهای خود برای بیرون راندن شر از آسمان است. نکته جالب، وام گیری کتاب از دنیای سینما خاصه جنگ های ستاره ای جورج لوکاس است.اشاره ها در این مورد زیادند. همچون شباهت ورطه دنیای مردگان در کتاب پولمن با ورطه مشابهی در پایان سه گانه اول جنگ های ستاره ای. یا اشاره به جمهوری بهشت و حمله سپاهیان پادشاهی آسمان به این جمهوری نوپا که ما را یاد ستاره مرگ و لرد دارت ویدر جنگ های ستاره ای می اندازد.باید به اسامی شخصیت های کتاب نیز اشاره کرد. همچون عزازیل که نام یکی از شیاطین در بهشت گمشده است و اشاره به یکی از سنن مذهبی یهود، قربانی یک بز و بلاگردان کردن بز دیگری به این معنا که بز دوم در بیابانی رها می شد تا روح بد همراه او دور شود. در کتاب پولمن لرد عزریل مدام در حال سفر است همچنان بز دوم. در بهشت گمشده، شیطان برای بار دوم طغیان می کند تا خدا را از اریکه آسمانی به زیر بکشد. در کتاب پولمن این مسئله برعکس است. شیر پیروز شده و خیر مغلوب گشته می خواهد بر علیه شیطان حاکم بر آسمان ها قیام کند. اشاره دیگر دخمه ای است که در دیار مردگان در اثر انفجار بمبی باز می شود و ذرات غبار را به درون خود می کشد، جایی که ابر نیرو در آن سقوط می کند. این دخمه دقیقا در دوزخ دانته توصیف شده با این اصطلاح «چاهی است پهن و بسیار گود».کتاب پولمن از ریشه کتاب هایی است که به اساطیر رجوع می کند چون ارباب حلقه های تالکین. بنابراین مقایسه آن با دیگر گونه ادبیات فانتزی چون هری پاتر اشتباه است. در مورد شباهت شخصیت لرد عزریل با افسانه های مذهبی می توان گفت عزازیل یکی از سه فرشته ای است که خدا آنها را به کره زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و از محرمات بپرهیزند والا تنبیه شوند. عزازیل چون دانست که از عهده این امتحان برآمدن مشکل است، اظهار عجز کرد و معاف شد ولی دو تن دیگر، هاروت و ماروت به ماموریت خود ادامه دادند و فریب زنی (زهره- ناهید) را خوردند.
شراب نوشیدند و اسم اعظم را بدان زن گفتند و با پادافره این کردار در چاه بابل معلق شدند و تا روز رستاخیر بدین حال خواهند ماند. عزازیل در ضمن اسم یکی از شیاطین بهشت گمشده جان میلتون است که داوطلب می شود پرچمدار سپاه شیطان باشد. در کتاب پولمن، لرد عزریل پرچمدار مبارزه با ابر نیرو می شود.در کتاب پولمن، جنگ های ستاره ای و بهشت گمشده جان میلتون قبل از شکل گیری تمدن بشر، نبردی فراگیر و هولناک میان نیروی خیر و شر درگرفته. این مسئله البته در سه گانه تالکین هم محور اصلی است. در همه این آثار دو جنگ بزرگ رخ می دهد که ما شاهد شکل گیری جنگ دومی هستیم. نبرد دوم در همه این آثار یک نبرد ایدئولوژیک و در نهایت شکستی ایدئولوژیک برای طرف مقابل است.
در بهشت گمشده می خوانیم «اگر می گویم تا بدان حد، از آن روست که اندیشه و روح ما شکست ناخورده مانده است». اینجا با یک سوال روبه رو خواهیم بود. چرا شر یا شیطان به کل توسط خدا نابود نمی شود؟ بهشت گمشده از زبان همراه شیطان، بعل زبوب، جواب می دهد «از کجا معلوم که حریف قانع ما اندیشه و توانایی ما را به عمد به کمال خود بقای ننهاده باشد تا عذاب خویش را به حسد العی درک و عمل کنیم».
می توان به هارپی ها اشاره کرد که مستقیم از میتولوژی یونان آمده اند. زنان پرنده گون که دست به هرچه زنند فاسد می شود و از میان می رود و در پایان باید به توصیفی که پولمن از اصطلاح فرشته می کند اشاره کرد که دقیقا در بهشت گمشده هست؛ «جوهر اصلی آنان بسته در زنجیر مفاصل یا اعضا یا همچون گوشت و پوست سنگین آدمیان نیست. بلکه بس لطیف و ساده است... گاه منبسط است و گاه منقبض. گاه روشن و گاه تاریک.»

Monday, April 09, 2007

نمایشگاه کتاب

ظاهراً جنجالهای نمایشگاه به پایان رسیده و بالاخره آقایان قصد دارند نمایشگاه را یکپارچه در مصلی برگزار کنند. خوشحالیم که بالاخره دست از دوپاره کردن نمایشگاه برداشتند. کلاً پاره کردن کار خوبی نیست. می گویند سیستم تهویه ی مصلی بهتر از نمایشگاه بین المللی است که همین خودش جای خوشحالی دارد. بالاخره باید دلمان را به یک چیزی خوش کنیم. هنوز نمیدانم غرفه ی کتاب پنجره در کجا خواهد بود، اما به محض اطلاع خبر خواهم داد. فقط نگرانی من از این اسپارتی هاست که ممکن است سربرسند و از همه ی ناشران، مولفین ، مترجمین و کتابخوانها خورش قیمه درست کنند. البته ممکن است بعضی ها هم بدشان نیاید، چون بالاخره معضل هرساله ی نمایشگاه و کلاً کتاب برای همیشه حل خواهد شد.ف

Saturday, April 07, 2007

300

این روزها بحث در باره ی فیلم سیصد زیاد است و اکثراً هم به این فیلم حمله میشود. در سفر نوروزی فیلم را در سینما دیدم و به این نتیجه رسیدم که نکات مثبت فراوانی در این فیلم وجود دارد که به شرح زیر است

اطلاعات وراثتی: ما ایرانیها اول سیاه پوست بوده ایم اما به تدریج و با کمک لوازم آرایشی، احتمالاً ساویز، رنگ پوستمان کمی تغییر کرده است
میمونی که ایرانیها از نسل آن بوده اند خیلی بدترکیب بوده، اما میمونی که اسپارتی ها از او به وجود آمده اند ماشاالله به باشگاه بدنسازی میرفته
احتمالاً ایرانیها اصلاً از نسل میمون نبوده اند و داروین جون در این مورد اشتباه کرده بوده. ایرانی ها از نسل پشه بوده اند آن هم پشه کوره، چون حتی پشه را هم به این راحتی نمیشود کشت

دوم - اطلاعات تاریخی : در این فیلم هر لوکیشنی دیده میشود الا تنگه ی معروف ترموپیل که اصلاً جنگ در آنجا اتفاق افتاده (البته به جز مواردی انگشت شمار) و آن سیصد اسپارتی با زور بازو جلوی ایرانیهای پررو را میگیرند
خشایارشاه احتمالاً یه چیزیش میشده و امپراتوری ایران هم همین طور باسمه ای به وجود آمده بوده
اولین کوکتل مولوتف تاریخ را ایرانیها ابداع کردند
ایرانیها در آن دوره علاوه بر اسب و الاغ سوار فیل، کرگدن و خیلی موجودات و اشخاص دیگر میشده اند
رشوه در تاریخ ما ریشه ی هزاران ساله دارد

سوم - اطلاعات مربوط به مد و به قول امروزیها فشن : ایرانیها حتی قبل از حمله ی اعراب لباس عربی میپوشیده اند
جرج لوکاس لباسهای بعضی شخصیتهای فیلم جنگ ستارگان را از روی یونیفرم سربازان گارد جاویدان هخامنشی کپی کرده
خشایار شاه اولین مردنمایی بود که زیر ابرو برداشت و حتی ابروی خود را تتو کرد. در ضمن او اولین کسی بود که علاوه بر گوش بقیه ی صورتش را سوراخ کرد تا به آن زنجیر آویزان کند
خشایارشاه از بعضی جهات الگوی جناب هیو هفنر و لری فلینت بوده
ناخنهای خشایار شاه خیلی بلند بوده که همین نمایانگر بهداشتی نبودن اوست
او در برخی مسایل دیگر هم کاری به بهداشت نداشته (منظورم مسواک زدن و از این جور چیزهاست!) و

چهارم - نکاتی در باره ی اسپارتی ها : ملکه ی اسپارت شخص دست و دلبازی بوده
پادشاه اسپارت در برخی موارد اطلاعاتی خاص داشته که بعدها مورد توجه آقایان هفنر و فلینت قرار گرفت
با دیدن اندام و شکم متناسب اسپارتیها تصمیم گرفتم تنبلی را کنار بگذارم و فکری به حال هیکل قناس خود بکنم که همین یکی از نکات مثبت فیلم بود
مردم اسپارت در تهیه ی لباس زیاد پارچه حرام نمیکرده اند
این اسپارتیها مردمان شوخ طبعی بوده اند چون خیلی از تماشاگران فیلم که از اهالی اسکاندیناوی بودند با شنیدن دیالوگهای مردان اسپارتی که مثلاً قرار بود حماسی باشد، می خندیدند
ووووووو


همان طور که میبینید نکات مثبت و آموزنده ی فیلم زیاد است. اما بنده فعلاً همینها را به خاطر آوردم . اگر شما هم چیزی اضافه کنید استفاده میکنیم.ف