Thursday, August 23, 2007

از پست و بلند ترجمه

داشتم جلد دوم کتاب "از پست و بلند ترجمه" را که مجموعه مقالات زنده یاد کریم امامی در باب ترجمه است می خواندم. البته اکثر مقالات را قبلاً در نشریات مختلف ادبی خوانده بودم اما حتی بازخوانی آنها خالی از لطف نبود. با دیدن آشفته بازار ترجمه در این روزها، که به عنوان مصداق آن می توان به ترجمه های سرسری هری پاتر آخر اشاره کرد که .... بهتر است حرفی نزنم. خلاصه این که جای اساتید دقیق و عاشقی مثل آقای امامی بسیار خالیست و امیدوارم روزی کشورمان با پیوستن به پیمان کپی رایت به این آشفته بازار خاتمه بدهد تا ما هم مثل تمام کشورهای دنیا نسخه ای تایید شده از نویسندگان بزرگ را به خوانندگانمان ارائه کنیم. جلد اول کتاب از پست و بلند ترجمه سالها پیش چاپ شده بود و حالا جلد دوم را نیز انتشارات نیلوفر منتشر کرده، کتابی که میتواند راهنمای خوبی برای مترجمان و علاقه مندان جدی ادبیات و چاپ و نشر باشد.ف

Wednesday, August 15, 2007

سه اثر پلیسی خواندنی


فردریش دورنمات را بیشتر به واسطه ی نمایشنامه هایش می شناسند. اما این نویسنده ی توانا آثار دیگری هم دارد که از جمله میتوان به رمانهای پلیسی او اشاره کرد. قبلاً رمان قول با ترجمه ی استاد عزت الله فولادوند ترجمه و چاپ شده بود و حالا آقای محمود حسینی زاد سه رمان پلیسی دورنمات را از زبان آلمانی و با ترجمه ای خواندنی ارائه کرده اند. ویژگی این رمان های پلیسی ژانرشکن بودن آنهاست طوری که برخی رمان قول او را فاتحه ی رمان پلیسی خوانده اند. کارآگاه رمان پلیسی دورنمات قهرمان نیست بلکه پیر یا بیمار است. حرفهایی هم که در داستان زده می شود معمولاً دغدغه هایی برتر از حل یک جنایت عادی را در بر دارد. از رمان قول اقتباسی سینمایی هم ساخته شده که جک نیکلسن در یکی از شاهکارهای بازیگری اش نقش کارآگاه مسن و رو به بازنشستگی را بازی کرده. کارگردان فیلم شان پن بازیگر سرشناس سینماست و بافت فیلم با نمونه های مشابه هالیوودی اختلاف فراوان دارد. سه کتابی که اخیراً از دورنمات به فارسی ترجمه شده عبارتند از : قاضی و جلادش، سوءظن و قول. مترجم محمود حسینی زاد، نشر ماهی.ف

Sunday, August 12, 2007

آخیش

بالاخره هفته ی پیش این جلد آخر هری پاتر تمام شد و همان طور که پیش بینی می شد بسیار مسخره و سفارشی تمام شد تا مبادا به کسی بربخورد (مثلاًًً چه کسی؟) و بعد از خواندن این عذاب الیم (مگه مجبور بودی؟) چند کتاب دیگر خواندم تا بیمزگی هری و رفقا از ذهنم پاک شود. حیف از آن سه جلد اول که به گند کشیده شد. نمی خواهم کتاب را لو بدهم اما نتیجه گیری حقیر این بود که والدمور ( یا بقول مترجمان ایرانی کتاب : والدمورت!) دست کمی از سوسک نداشتند. اما این روزها دارم کتاب ارباب حلقه ها را برای بار سوم می خوانم و حاصل کار باز هم حیرت انگیز است. بالاخره باید بین رولینگ جون و استاد تالکین فرقی باشد یا نه؟ خواندن چند باره ی این اثر بزرگ باز هم خواندنی و جذاب است. ف