Sunday, December 23, 2007

گفت و گو با روزنامه ی همشهری

گفت و گوی زیر روز پنجشنبه بیست و نهم آذر در روزنامه ی همشهری چاپ شد. گفت وگو کننده خانم بنفشه محمودی است.ف



ترجمه سينمايي، دانش سينمايي مي‌خواهد

چاپ‌اول- بنفشه محمودي:متعلق به نسل غول‌هاي سينماست. نگاهش شوري دارد كه اين روزها كمتر مي‌توان در سينما اثري از آن ديد.
وقتي در جواني در نمايشي بازي كرد، يك منتقد جوان در يك نشريه محلي نوشت: «نام آل پاچينو را به خاطر بسپاريد، چون نامي است كه بعدها آن را زياد خواهيم شنيد.» و پيش‌بيني او به تحقق پيوست.«لارنس گرابل» روزنامه نگار آمريكايي، مجموعه‌اي از گفت‌وگوهايي را كه در طول بيست و هفت سال آشنايي با پاچينو به‌عنوان يك روزنامه نگار و سپس يك دوست داشته است، در كتاب «گفت‌وگو با آل پاچينو» منتشر كرده است.
اين كتاب به تازگي با ترجمه «فرزاد فربد» توسط «كتاب پنجره» منتشر شده است. فربد معتقد است كه ترجمه در قالب گفت‌وگوي سينمايي، بايد به لحن متن اصلي نزديك باشد و اين كار علاوه بر توانايي در ترجمه، نياز به دانش سينمايي هم دارد.
گفت‌وگوي ما را با فربد بخوانيد. از فربد پيش از اين كتاب‌هايي را در حوزه ترجمه مثل زكريا، گودال‌ها، پل شكسته و مجموعه 5جلدي نيروي اهريمني‌اش، خوانده‌ايم.


چه شد كه كتاب «گفت‌وگو با آل پاچينو» را براي ترجمه انتخاب كرديد؟

2 سال پيش بود كه گفت‌وگوي آل پاچينو با لارنس گرابل را درباره فيلم «تاجر ونيزي» در مجله «پره مي‌ير» خواندم و در همان زمان آن را براي يكي از روزنامه‌ها ترجمه كردم. پيش از آن هم با كارهاي لارنس گرابل آشنايي داشتم و علاوه بر اين آل پاچينو را دوست دارم و فكر مي‌كنم هم در سينماي تجاري و هم در سينماي هنري بازيگر خوبي است.
البته پيش از اين كتاب پنجره، كتاب ديگري از لارنس گرابل با عنوان «گفت‌وگو با براندو» منتشر كرده بود كه گفت‌وگوي خيلي متفاوتي بود. پس از جست و جو، متوجه شدم كه گرابل مجموعه گفت گوهايش با آل‌پاچينو را جمع آوري كرده و قرار است آنها را به شكل كتاب منتشر كند.
به محض اينكه كتاب چاپ شد، آن را سفارش دادم و ترجمه كردم.ترجمه نزديك دو ماه و نيم طول كشيد و پاييز پارسال انجام شد اما كتاب تقريبا يك ماه قبل به بازار نشر آمد چون حدود يك سال در ارشاد بود.

آل پاچينو لحن شوخي دارد و در برخي از جواب‌هايي كه به گرابل مي‌دهد، نوعي رندي وجود دارد. چه كرديد كه ترجمه به لحن متن اصلي نزديك باشد؟

عموما در اين گونه موارد بايد دنبال معادل آن شوخي‌ها در زبان فارسي گشت. به خاطر اينكه خيلي از آنها را نمي‌شود ترجمه كرد چون لوس به‌نظر مي‌رسد! بنابراين سعي كردم معادلي براي آنها بگذارم. اما به‌طور كلي سعي كردم ترجمه‌ام از متن اصلي خيلي دور نباشد. چون در قالب گفت‌وگو، وفاداري به متن خيلي مهم است.

گفت‌وگو با پاچينو يك كتاب تخصصي درباره سينما و تئاتر است. آيا ويرايش تخصصي روي آن انجام شده است ؟

من نزديك به8سال مترجم سينمايي بودم و تجربه‌هايي در اين زمينه داشتم. دوستان در كتاب پنجره هم ويرايش كتاب را انجام دادند اما ويرايش تخصصي سينمايي روي ان انجام نشد.

درباره اسم فيلم‌ها و نمايش‌ها به منابع فارسي توجه داشتيد يا اسامي را به صورت لفظ به لفظ ترجمه كرديد؟

در ترجمه اسم فيلم‌ها و خصوصا نمايشنامه‌ها، به منابع فارسي توجه داشتم. اسم بيشتر فيلم‌ها قبلا ترجمه شده و خود من هم در مجلات سينمايي مطالبي درباره آنها ترجمه كرده بودم. اما در برگردان نام نمايشنامه‌ها به منابع فارسي توجه داشتم و به‌عنوان مثال به نمايشنامه‌هاي نسل قلم كه انتشارات تجربه در سال‌هاي پيش منتشر كرده بود، مراجعه كردم. البته درباره بعضي از نام‌ها ترجيح دادم ترجمه‌هاي بهتري ارائه كنم چون ترجمه‌هاي موجود الزاما بهترين ترجمه‌ها نيستند.

ترجمه در قالب گفت‌وگو چه تفاوت‌هايي با ترجمه يك اثر ادبي مثلا يك داستان دارد؟

در يك گفت‌وگو لحن ترجمه بايد به متن اصلي خيلي نزديك‌تر باشد. يعني بايد كمي حالت خودماني‌تر و رزومره‌تر داشته باشد. البته اين حرف به اين معني نيست كه بخواهيم متن را بشكنيم. در ابتداي كار به صورت تمريني بخش‌هايي را به صورت محاوره‌اي ترجمه كردم چون اين سبك را دوست دارم و در كتاب‌هاي ديگر خصوصا مجموعه «هنك سگ گاوچران» آن را تجربه كرده بودم.
ولي بعد فكر كردم اگر متن را بشكنم، سطح آن پايين مي‌آيد. چون در بخش‌هايي از كتاب به آثار ادبي مشهور جهان مثل آثار شكسپير اشاره مي‌شود، احساس كردم وقتي در كنار بخش‌هاي محاوره‌اي قرار بگيرد، دوگانگي در آن ايجاد مي‌شود.

ترجمه يك اثر در اين حوزه چقدر به دانش سينمايي نياز دارد؟

خيلي زياد. چون فكر مي‌كنم مترجم كتابي درباره يك دست اندركار سينما، بايد آن شخصيت را خوب بشناسد و فيلم هايش را حتما ديده باشد. مثلا اگر كسي بخواهد اسامي را ترجمه كند، بايد قبلا فيلم را ديده باشد تا بفهمد چطور بايد نام آنها را ترجمه كند. خيلي وقت‌ها نمي‌شود اسم فيلم را بدون ديدن آنها ترجمه كرد.
چون كتاب پر از اشاره به شخصيت‌ها، فيلم‌ها و متن‌هاي ادبي است و در بسياري از موارد به بخش‌هايي از فيلم‌هاي پاچينو اشاره مي‌كند كه دانستن درباره فيلم‌ها را واجب مي‌كند. مثلا در بخشي از اين كتاب به ديالوگي در فيلم «بعدازظهر نحس» اشاره شده بود؛ جايي كه پاچينو در مقابل بانك فرياد مي‌زند: «اتيكا! اتيكا!» براي ترجمه اين قسمت، يك بار ديگر فيلم را ديدم و بعد جست و جو كردم و فهميدم اين ديالوگ اشاره به يك زندان در آمريكا دارد كه شورش زندانيان آن، يك قضيه اجتماعي در دهه 60 بوده است.

پيش آمد كه فيلم‌هاي ديگري را هم در طول ترجمه ببينيد؟

بله. تقريبا همه كارهاي پاچينو را دارم و «در جست‌وجوي ريچارد» را هم كه ساخته خودش است پيدا كردم و ديدم. بعضي كارها را دوباره ديدم چون در كتاب اشاراتي به آنها شده بود و براي ارائه ترجمه خوب ناگزير از دوباره ديدن آنها بودم.

در ابتداي گفت‌وگو اشاره كرديد كه پاچينو را دوست داريد. برداشتتان از او _حداقل در اين گفت‌وگوها - چيست؟

به‌نظر من بازيگر خيلي خوبي است. بازيگراني كه از تئاتر به سينما مي‌آيند، خيلي قوي ترند. البته آنچه ما از پاچينو ديديم، بيشتر فيلم‌هاي تجاري است. اما اين گفت‌وگوها نشان مي‌دهد كه او بر خلاف خيلي از بازيگران ديگر ريشه‌هاي بازيگري دارد؛ چون از تئاتر مي‌آيد و با خيلي از آثار ادبي آشناست.

اطلاعات پانوشت‌ها را چه طور به دست آورديد؟

من معتقدم كه نبايد خواننده را زياد درگير پانوشت كرد چون باعث مي‌شود متن اصلي را گم كند. درباره اين كتاب بايد بگويم كه چون خوانندگان اين متن كمي با خوانندگان عادي فرق مي‌كنند و نگاه حرفه‌اي تري دارند، خيلي از مسائل را خودشان مي‌دانند. اما در جاهايي كه لازم بود، پانوشت‌هاي كوتاهي دادم و براي اطلاعات برخي از آنها از منابع اينترنتي استفاده كردم. البته در جست و جوهاي اينترنتي نمي‌شود تنها به يك منبع اعتماد كرد و بايد در چند منبع مقايسه انجام داد.

با توجه به اينكه چندين سال مترجم سينمايي بوده ايد، شيوه گفت‌وگوي لارنس گرابل را در اين كتاب چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

شايد مثل كتاب «گفت‌وگو با براندو» در اين كتاب خيلي درگير بده بستان و كشكمش نشده است. گرابل در آن كتاب سعي مي‌كند بحث را به مسائل سينمايي بكشاند اما براندو تلاش مي‌كند گفت‌وگو را به بحث‌هاي اجتماعي و سياسي هدايت كند و همين مسئله گفت‌وگو را خيلي جذاب كرده و يك حالت تعقيب و گريزبه آن داده. بنابراين «گفت‌وگو با پاچينو» از نظر گفت‌وگو شايد خيلي درخشان نباشد.
چون پاچينيو براحتي به او جواب مي‌دهد. حتي بخشي هست كه خودش با گرابل تماس مي‌گيرد و گفت‌وگو مي‌كند. البته مي‌شود در اين گفت‌وگوها سيري را مشاهده كرد. در گفت‌وگوي اول، پاچينو زياد به گرابل اعتماد ندارد و كمي گارد مي‌گيرد اما بعد هر چه جلوتر مي‌رود، گاردش را بازتر مي‌كند و اعتماد بيشتري نشان مي‌دهد.

عكس‌هاي انتهاي كتاب از متن اصلي است؟

متن اصلي متأسفانه از نظر عكس خيلي غني نبود. چند تا از عكس‌ها از متن كتاب است ولي دوستان در كتاب پنجره زحمت پيدا كردن باقي آنها را كشيدند.

در حوزه‌هاي ديگر كاري در دست انتشار داريد؟

در حال حاضر چند رمان در دست ترجمه دارم. مجموعه «هنك سگ گاوچران» كماكان ادامه دارد. يك كار گوتيك هم از «فيليپ پولمن» نويسنده «نيروي اهريمني اش» دارم كه كه در دست ويرايش است. ترجمه يك كار طنز علمي- تخيلي با نام «راهنماي مسافران مجاني كهكشان» را هم در دست دارم كه جزء 3 اثر برتر علمي -تخيلي نيم قرن اخير شناخته شده و بارها از روي آن فيلم و برنامه راديويي ساخته شده. كار خيلي جالبي است به خاطر اينكه 2 ژانر طنز و علمي- تخيلي را در كنار هم دارد و كار متفاوتي است.
يك سه گانه از يك نويسنده ايرلندي را هم دارم ترجمه مي‌كنم كه حالت طنز دارد و داستان آن در انگلستان دوره ويكتوريا اتفاق مي‌افتد و به نوعي با رمان‌هاي چارلز ديكنز شوخي كرده و اتفاقا اسم آن هم «سه گانه ادي ديكنز» است. همه اين كتاب را نشر پنجره منتشر خواهد كرد.

حرف آخر؟

در بخش‌هايي از كتاب «گفت‌وگو با آل پاچينو» به «هملت» اشاره شده بود كه من ترجيح دادم آنها را ترجمه نكنم. از اين اثر ترجمه‌هاي زيادي انجام شده كه بهترين آنها كار مسعود فرزاد از انتشارات علمي فرهنگي است.
با اينكه شايد خيلي دقيق نباشد ولي زبان خيلي خوبي دارد و دوبله فيلم هملت هم بر اساس همين ترجمه انجام شده. براي اداي دين به مسعود فرزاد، در بخش‌هايي كه به هملت اشاره شده بود از آن ترجمه استفاده كردم و جا دارد كه در اينجا نامي از او ببرم.




Thursday, December 13, 2007

غبار دنیاهای موازی





دنياي فيليپ پولمن و «قطب نماي طلايي» در يادداشتي از مترجم کتاب نيروي اهريمني اش

غبار دنياهاي موازي

فرزاد فربد


لايراي نوجوان که پدر و مادرش را در حادثه يي از دست داده، در کالج آکسفورد زندگي مي کند. او دخترکي پرشر و شور است که روزها را با شيطنت و بازي با دوستانش مي گذراند. اما وقتي دوست صميمي او راجر ناپديد مي شود لايرا ناخواسته وارد ماجراهايي مي شود که درنهايت با تقدير خود و تمام عالم گره خورده است، «نيروي اهريمني اش» بي شک يکي از مهم ترين آثار فانتزي دهه اخير محسوب مي شود. ادبيات فانتزي تاثير فراواني از دو نويسنده پيشرو اين سبک يعني جي آر آر تالکين و سي اس لوئيس گرفته است که اولي با سه گانه «ارباب حلقه ها» (و البته «هابيت»، «سيلما ريليون» و ديگر آثار تکميلي او) و دومي با هفت گانه «نارنيا» تاثيري شگرف و انکارناپذير بر اين گونه گذاشته اند و هنوز پس از گذشت بيش از نيم قرن از خلق اين آثار مهم ترين و اصيل ترين داستان هاي فانتزي محسوب مي شوند. فيليپ پولمن نويسنده سه گانه «نيروي اهريمني اش» (که در ايران به خاطر مشکلات نشر در پنج جلد ارائه شد) اما راهي متفاوت را در پيش گرفته و برخلاف اکثر فانتزي نويس ها به جاي تقليد و تاثيرپذيري مطلق از تالکين کبير، که به نوعي پدر فانتزي نوين و به گفته خود پولمن «در اين گونه ادبي کوه به حساب مي آيد و همه با او سنجيده مي شوند»، قدمي فراتر نهاده و علاوه بر تاثيرپذيري از پيشينيان اين گونه ادبي قدم به حيطه مذهب و ادبيات کهن گذاشته تا با بازآفريني مضاميني از آثار کلاسيک ادبي به ويژه «دوزخ» دانته و «بهشت گمشده» جان ميلتون به نوعي اين آثار کهن و باارزش را احيا و نسل جديد را به خواندن آنها ترغيب کند. مضمون اصلي کتاب همان نبرد ديرينه خير و شر است منتها اين بار مرز ميان خير و شر مرز ميان سپيدي و سياهي مطلق نيست و پولمن با خلق شخصيت هايي چندبعدي پا را فراتر نهاده است. اما ماجرا به همين جا ختم نمي شود و او دغدغه هايي با قدمت عمر بشر را دستمايه قرار داده تا با پرداختن به بلوغ و هبوط خواننده را درگير مباحثي پيچيده تر کند و با شکستن ساختارهاي معمول اثري حيرت انگيز خلق کند. يکي از جنبه هاي جذاب - و البته مهم - داستان جنبه علمي آن است تا با استفاده از نظريه وجود دنياهاي موازي در فيزيک کوانتوم فضاها و شخصيت هايي متفاوت را در قصه وارد کند که همگي در خدمت آن هستند. پولمن با استفاده از نظريه قرن هجدهمي «همه خدايي» و اين باور که خدا همه جا ديده مي شود و همه چيز جهان تجلي وجود خداوند است و انسان ها پس از مرگ بخشي از طبيعت و با آن يکي مي شوند به خلق مهم ترين وجه داستان يعني «غبار» پرداخته است؛ غباري که شايد نشانه قدرتي برتر و تقديري تغييرناپذير باشد. چنان که در جايي از داستان استاد کيهان شناسي به لايرا (شخصيت اصلي داستان) مي گويد که «ستاره ها زنده اند. همه چيز زنده است و در پس هر چيز هدفي نهفته. دنيا هدفدار است و هر اتفاق دليلي دارد.» از سويي غبار نشانه اين باور است که همه برگرفته از خاکيم و به خاک مي رويم.مضمون داستان چنان که گفته شد وسوسه و سقوط آدم و حوا از بهشت است که برگرفته از «بهشت گمشده» اثر منظوم جان ميلتون شاعر انگليسي قرن هفدهم است که البته با اين نظريه ويليام بليک، ديگر شاعر انگليسي که اعتقاد داشت انسان بايد اول سقوط را تجربه کند تا به تعالي برسد، درهم آميخته است. اين مفهوم در ارتباط با نظرات هاينريش وîن کلايست فيلسوف قرن هجدهم است که متاثر از کانت معتقد بود بشر هرگز نمي تواند در هيچ زمينه يي به واقعيت مطلق دست يابد، انسان ها مثل آدم و حوا در مرحله يي از زندگي به شناخت مي رسند و انسان بايد دوران خوش کودکي را بگذراند و در پي غم و درد و اندوه بزرگسالي و مشکلات ديگر به شناخت برسد. پس از دست دادن معصوميت کودکي تراژدي محسوب نمي شود بلکه با استفاده از دانش بلوغ مي توان به شکوهي دوباره دست يافت.پولمن نام شخصيت اصلي رمانش را نيز از اثري از ويليام بليک گرفته؛«لايکا، دختر کوچولوي گمشده.» و حالا اين دختر در کتاب پولمن لايرا نام دارد. دخترکي نوجوان و پرشر و شور که مشابه آن در ديگر آثار پولمن نيز ديده مي شود ولي در اين شاهکارً او به تکامل رسيده است؛ شخصيتي پويا که در اين سفر بيروني و دروني به بلوغي فکري و جسمي مي رسد، چيزي که برخلاف تصورات ويکتوريايي و باورهاي نويسنده يي چون سي اس لوئيس مايه شرم نيست.در دنياي لايرا هر فردي يک شيتان - به سکون شين- دارد، روحي مرئي که به شکل يک حيوان است و وظيفه مشاوره، محرم راز، مدافع، اندرزگو و دوست صميمي را برعهده دارد. شيتا ن ها جنس مخالف آدم شان را دارند و به مثابه نيمه نرينه يا مادينه وجود آدم شان هستند. بايد هميشه در کنار آدم خود باشند. تا قبل از بلوغ به اقتضاي شرايط تغيير شکل مي دهند و پس از بلوغ بنا به شخصيت آدم شان شکلي ثابت پيدا مي کنند تا بيانگر ماهيت واقعي فرد باشند، چنان که شيتان يک فرد بلندپرواز پرنده و شيتان مستخدم ها سگ است.يکي از جذاب ترين شخصيت هاي داستان لرد عزريل عموي لايرا است که مثل همسر سابقش خانم کولتر ترکيبي از خوبي و بدي است و پولمن با خلق او به نوعي شخصيت شيطان منظومه ميلتون را بازآفريني کرده، شيطاني که قصد نبرد با کائنات را دارد ولي درنهايت تصميم مي گيرد در دنياهاي ديگر غور کند و پلي به دنياي ديگر بزند؛ شيطاني که تماماً سياهي نيست.بخش سفر لايرا و همراهانش به دنياي مردگان- که در قسمت سوم سه گانه اتفاق مي افتد- بسيار سياه و هولناک است و يادآور سفر هرکول به دنياي زير زمين است چرا که بنا به اساطير يونان و رم باستان- و بعدها «دوزخ» دانته- دنياي مردگان در زير زمين بوده و هادس (در اساطير يونان) - پلوتو در اساطير رم- خداي دنياي زير زمين بوده است. فضاي اين دنيا به فضاي هولناک آثار کلاسيک نزديک است و نويسنده با استفاده از هارپي ها- پرنده هايي با سر زن که وظيفه شکنجه جسمي و روحي مردگان را برعهده دارند- به فضاي اسطوره و ادبيات کلاسيک نزديک تر مي شود. پولمن حتي براي توصيف کاربرد کامپيوتر اشاره يي غيرمستقيم به تمثيل غار افلاطون دارد.پولمن با استفاده از عناصر ادبيات فانتزي به داستاني مي پردازد که صرفاً متعلق به اين گونه ادبي نيست و از اين فضا و شخصيت ها سود مي برد تا حرفي تازه زده باشد و همين سه گانه او را از بقيه آثار مشابه متمايز مي کند تا «نيروي اهريمني اش» يک ژانرشکن باشد؛ اثري که فقط در يک گونه جا نمي گيرد. ف
لازم به ذکر است این مطلب اولین بار در روزشنبه هفدهم آذر در روزنامه ی اعتماد به چاپ رسید

گفت و گو با خبرگزاری کتاب ایران

"فرزاد فربد" مترجم در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري كتاب(ايبنا)، در خصوص چگونگي ترجمه كتاب «گفت و گو با آل پاچينو» گفت: ترجمه اين كتاب را پاييز سال گذشته آغاز كردم و بعد از سه ماه ترجمه اين اثر به اتمام رسيد. وي با اشاره به اينكه، "آل پاچينو" به عنوان يكي از هنرمندان مطرح جهان هم در سينماي تجاري و هم در سينماي هنري فعاليت چشمگيري داشته است،تصريح كرد: وي در اكثر آثاري كه در آنها به ايفاي نقش پرداخته، توانسته رضايت مخاطبان عام و خاص را جلب كند. علاوه برآن تمامي فيلم هايي كه خود "آل پاچينو" كارگرداني كرده در واقع براي مخاطب خاص بوده و هيچ يك از آنها به اكران عمومي درنيامده است. فربد افزود: موارد ذكر شده و شخصيت دوست داشتني و هنرنمايي آل پاچينو در عرصه سينما باعث شد تا علاقه مند شوم، ترجمه اين كتاب را بر عهده گيرم. البته با توجه به اينكه اين بازيگر خيلي كم مصاحبه كرده، احساس كردم اين كتاب براي علاقه مندان به زندگي و آثار "آل پاچينو" هم مي تواند جذاب باشد. اين مترجم يكي ديگر از دلايل خود براي ترجمه كتاب «گفت و گو با آل پاچينو» را شخص خود نويسنده دانست و خاطرنشان ساخت: «لارنس گرابل» نويسنده اين كتاب استاد فن بيان است و در يكي از دانشگاه هاي ايالات متحده در اين رشته تدريس مي كند. وي با بيان اينكه، لارنس گرابل پيش از اين با "مارلون براندو" نيز گفت و گو كرده است، يادآورشد: مي توان گفت كه شخص مصاحبه كننده و همينطور شخصيت مصاحبه شونده باعث شد تا اين كتاب قابليت جذب مخاطب در بازار كتاب را داشته باشد. كتاب « گفت و گو با آل پاچينو» اثر «لارنس گرابل» و ترجمه «فرزاد فربد» توسط انتشارات «كتاب پنجره» در تيراژ2200 جلد و قيمت 4800 تومان وارد بازار نشر شده است.کتاب مذكور شامل گفت و گوهای "آل پاچینو" با روزنامه نگار معروف "لارنس گرابل" است که در فن مصاحبه تبحر خاصی دارد. اولین مصاحبه اين نويسنده در سال 1979 و آخرین در سال گذشته انجام گرفته است.

به نقل از سایت خبرگزاری کتاب ایران - ایبنا

Sunday, December 02, 2007

در باره ی فیلم نیروی اهریمنی اش، به نقل از روزنامه اعتماد


مطلب زیر در روزنامه ی اعتماد یکشنبه یازدهم آذر به چاپ رسیده و در اینجا عیناً نقل میشود

اعتراض فرقه هاي کاتوليک به اکران «قطب نماي طلايي»
جنجال هاي گيشه ساز
گروه فرهنگي، ساسان گلفر؛ رمان هاي پرفروش که در سال هاي اخير براي رفتن به روي پرده نقره يي اقتباس شده اند، در هفته هاي پيش از اکران هميشه جنجال برانگيز و مساله ساز بوده اند؛ از «رمز داوينچي» دن براون گرفته تا «بادبادک باز» خالد حسيني. مساله وقتي پيچيده تر مي شود که داستان در قلمرو فانتزي اتفاق مي افتد. چه «هري پاتر» باشد، چه «نارنيا» و چه «ارباب حلقه ها»، هميشه کساني پيدا مي شوند که به نظرشان مي رسد يک گوشه کار اشکال دارد و زود علم اعتراض بلند مي کنند؛ چون قلمرو فانتزي آنقدر پهناور و مبهم هست که بشود بخشي از آن را به نفع يا ضرر کسي تفسير کرد.تازه ترين مورد جنجال بر سر اکران يک فيلم با نام قطب نماي طلايي» مربوط مي شود که قرار است از جمعه آينده به روي پرده سينماها برود.اين فيلم اقتباسي از اولين قسمت رمان هاي سه گانه فيليپ پولمن است که در ايران با نام «نيروي اهريمني اش» ترجمه و منتشر شده است.«نيروي اهريمني اش» که با الهام از «بهشت گمشده» ميلتون نوشته شده، کتابي است که اسقف کانتربري آن را «کتابي مذهبي که بايد در مواد درسي نوجوانان گنجانده شود» ناميده و يکي از محققان آن را «شاهکاري در الهيات» دانسته و کنفرانس اسقف هاي کاتوليک ايالات متحده به آن عنوان «سرگرمي با پرداخت هوشمندانه و ماهرانه» داده است، اما از سوي گروهي از مسيحيان اوانجليست و فرقه يي از کاتوليک هاي پيرو کليساي رم کفرآميز شناخته شده است. ظاهراً اين گروه ها با زير سوال رفتن مفهوم پادشاهي کليساي رم در بخش هايي از کتاب مشکل دارند. با اين حال مي توان احتمال داد که جنجال و اعتراض هاي اخير بخشي از استراتژي بازاريابي شرکت نيولاين باشد، چون اين نوع جنجال ها معمولاً اثر مثبتي در فروش فيلم بر جا مي گذارند و تماشاگران فراواني را صرفاً از سر کنجکاوي به سالن سينما مي کشانند.لزومي ندارد تا دوشنبه هفته ديگر و انتشار آمار فروش جهاني فيلم ها در سه روز آخر هفته ميلادي صبر کنيم تا نتيجه روش هاي بازاريابي اين شرکت را ببينيم. از همين حالا پيدا است که فيلم 150 ميليون دلاري «قطب نماي طلايي» به کارگرداني کريس وايتز با بازي نيکول کيدمن، دنيل کريگ، اوا گرين، تام کورتني، کتي بيتس، کريستين اسکات تامس، کريستوفر لي و درک جاکوبي يکي از پرفروش ترين فيلم هاي سال2007 خواهد بود.نيولاين توليد قسمت دوم اين مجموعه را که «خنجر ظريف» نام دارد براي اکران در اواخر سال2009 در برنامه قرار داده و با حسين اميني، فيلمنامه نويس ايراني مقيم هاليوود براي نگارش فيلمنامه آن به توافق رسيده است.

داستان قطب نماي طلايي
دختر نوجواني به نام «لايرا» که پدر و مادرش را از دست داده، در کالج آکسفورد زندگي مي کند. ناپديد شدن يکي از دوستان او به نام «راجر»، دنياي کودکانه اش را به هم مي ريزد و لايرا را وارد ماجراها و سفرهاي دور و درازي مي کند که سرنوشت او و تمام جهان را رقم مي زند و دو شخصيت مقتدر و مرموز به نام لرد عزريل و مادام کولتر در تمام اين ماجراها در کنار او يا در مقابل او قرار دارند“

در باره ی کتاب گفت و گو با آل پاچینو ،به نقل از همشهری آنلاین

مطلب زیر در همشهری آنلاین ارائه شده و عیناً در این وبلاگ ارائه میشود


انتشار ترجمه گفت‌ و گو با آل پاچينو

چاپ‌اول - همشهري آنلاين:لارنس گرابل، روزنامه‌نگاري كه پيش از اين گفت و گويش با مارلون براندو ترجمه شده بود، اين بار گفت وگوي مفصلش با آل پاچينو هم از سوي فرزاد فربد برگردان فارسي شده و انتشارات كتاب پنجره آن را به بازار كتاب عرضه كرده است. به گزارش همشهري آنلاين گرابل چنان كه در مقدمه كتاب گفته است كتاب را مجموعه اي از گفت وگو و شرح حال مي داند كه در طول بيست و هفت سال آشنايي با آل پاچينو نوشته است.پاچينو وقتي به مصاحبه با اين روزنامه نگار شناخته شده رضايت مي دهد كه گفت وگوي گرابل با براندو در جزيره اش در هائيتي را خواند و سخت تحت تاثير قرار گرفت و سپس مي گويد: با شناختي كه از براندو داشتم و اينكه چقدر از لاري خوشش آمده و با او آنقدر صريح صحبت كرده بود، احساس كردم من هم مي توانم.
مقدمه مفصل گفت و گو كننده نشان مي دهد كه پس از چاپ نخستين گفت و گوي پاچينو در يك نشريه (كه توسط گرابل انجام شده بود) گرابل براي طرح دراز مدتش و گفت و گو با چنين حجمي ، تا چه اندازه درزندگي و آثار پاچينو غرق شده است به نحوي كه مي گويد به قدري با پاچينو رفيق شده بود كه وي براي برخي از مهماني هاي شخصي همانند جشن تولد دخترش به منزلشان آمده بود و همه و همه اين ها دست به دست هم داده است تا اين روزنام نگار تيز هوش روايتي از پاچينو را دست مايه گفت و گوي خود قرار دهد كه تا كنون كمتر روزنامه نگاري موفق با اين كار شده است.وي درباره پاچينو و نگاهش به كارش نوشته است«آنچه هميشه مرا مجذوب پاچينو كرده ، حساسيت هنري اوست. او خيلي فراتر از بازيگر صرف، يك هنرمند است. به آنچه كه انجام مي دهد نياز شديد دارد. پيشنهاد هاي بزرگ تجاري را قبول نكرده و در عوض به صحنه تئاتر برگشته تا در نمايش كوچك بازي كند. برشت و ممت و اونيل و شكسپير با او حرف مي زنند.كتاب گفت وگو با پاچينو به چند بخش تقسيم مي شود، بخش اول به فيلم ها و زندگي وي تا قبل از سال 1979 باز مي گردد كه زمان آشنايي گفت و گو گر با پاچينو بوده است. گفت و گوي بعدي را وي در سال 1985 با اين بازيگر شناخته شده و نام آور انجام مي دهدو سومين گفت وگو هم در سال 1990 انجام مي شود.چهار گفت و گوي بعدي كه در مقايسه با گفت وگو هاي بعدي حجم كمتري را به خود اختصاص داده است، در فاصله سالهاي 1998 تا 2005 انجام شده است و درنهايت آخرين گفت و گو كه در سال 2005 انجام شده كه حجم بيشتري از ساير گفت وگو ها دارد.رابل در ابتد اي كتاب گفته است كه يكي از ويژگي هاي اين گفت و گو ها اين است كه به رغم فاصله فراوان آنها به لحاظ زماني ، پرسش تكراري د رآنها وجود ندارد.كتاب موخره اي هم داردو البته بيش از 20 صفحه از كتاب هم به عكسهاي مختلف شخصي و بازيهايش در فيلمهاي مختلف اختصاص دارد كه بر غناي تصويري كتاب افزوده است.گفت وگو با آل پاچينو در320 صفحه مصور به قيمت 4800 تومان از سوي نشر پنجره به بازار كتاب عرضه شده است.
فرزاد فربد كه پيش از اين هم كتاب هاي ديگري را ترجمه كرده بود ، سال گذشته به خاطر ترجمه مجموعه كتاب چند جلدي «نيروي اهريمني اش» فيليپ پولمن جايزه و تقدير نامه اي را در مراسم برپاشده از سوي سازمان فرهنگي وهنري شهرداري تهران دريافت كرده بود.
وي اخيرا هم كتاب تازه پولمن با عنوان پل شكسته را ترجمه و منتشر كرد.