Saturday, December 06, 2008

عاشق

شعر زیر اثری است از ریچارد آلدینگتن به ترجمه ی دوست عزیزم خانم سوری احمدلو از نشریه ی الکترونیکی شعر وازنا

عاشق
اگرچه دوستانی داشته‌ام
ویک عشق با شکوه

اما عاشقی هست
که بیش ازهمه منتظرش هستم
او،
درفصل شکوفه‌های لطیف آلو
وقتی هوا، خوش ازآواز پرندگان است
وآسمان در نوازشی آرام، غوطه‌ور است
به سوی من نخواهد آمد
او
با مه‌ای از ستارگان اطراف‌اش
از کانون هیاهویی بزرگ،
خواهد آمد
وستونی از دود
در اطراف اسب‌های جهنده‌اش،
ناگاه به زانو در خواهد آمد
و مرا در آغوش خواهد گرفت
با بازوان سوزان،
مرا در بغل خواهد فشرد
و با بوسه‌ای خنجر خواهد زد
به شکل زخمی
که آهسته خون می‌چکد از آن.
گرچه در ابتدا با شادی زایدالوصف‌اش
مرا خواهد آزرد
به زودی، با آرامش تسکین خواهد داد
و به خوابی ابدی
بی پریدنی فرو خواهد افکند

No comments: