Wednesday, August 30, 2006

سفر به دل نوستالژی


با برادرم که پس از 16 سال به ایران آمده سفری به زادگاهمان کرمانشاه کردیم، شهری که بهترین روزهای عمرمان را در آن گذرانده بودیم و شیرین ترین خاطراتمان با نامش عجین بود. ولی افسوس که باید بعضی وقتها از نقب زدن به گذشته پرهیز کرد و با همان خاطرات خوب دلخوش بود. در این سفر دو روزه فقط آه بود و افسوس برای روزهای خوش گذشته و شهری که دیگر آن شهر سابق نیست. نمیدانم این نوستالژی لعنتی کی میخواهد دست از سر کچل ما بردارد؟ تازه به در و دیوار فرسوده ی خانه ی قدیم که نگاه میکنی گذشت عمر و زمان را میبینی و دلت برای خودت هم میسوزد. اما این سفر غمبار یک نکته ی کمدی- سینمایی هم داشت که شنیدنش خالی از لطف نیست. در این سفر دو روزه در هتلی اقامت داشتیم که خیلی شبیه هتل اورلوک در فیلم "درخشش" بود و هر لحظه منتظر بودیم جناب جک نیکلسن با آن تبر معروف بیرون بیاید و حقمان را کف دستمان بگذارد. اما به هر حال قسر دررفتیم و حالا باز در خدمت شما هستیم.ف

5 comments:

Anonymous said...

aghaye Farbode aziz

...in aks mano yade bachegiam endakht, ye chizi nemidonam behesh charkhofalak migan ya chize dige, daghighan jelo khone pedarbozorgam ina bood, bazi vaghta delam baraye masomiate bachegi, dide sadeh o latife on moghe ha tang mishe, kheiliiiiii....mamnon

Anonymous said...

چرا؟!

شمیم

Anonymous said...

گذرازگذشته-رسيدن به اكنون-درانتظارآينده

مروري بر خاطرات-نگاهي به لحظه ها-چشم به آينده
واكنون لحظه هي است كه ميگذرد و به گذشته پيوند ميخورد. دلتنگي ها براي خاطرات گذشته شايد فراراز اكنوني است كه جالب توجه نيست


تكنولوژي امروز همگوني با طبيعت و ساده زيستن گذشته را برهم ميزند و نوستالژي زماني معنا پيداميكند كه تو از اصل خود دور شده باشي


في
‌‌

Anonymous said...

سلام
این حس که شما گفتید بارها برای من اتفاق افتاده درمورد بعضی هاش نمیتونم اصلا دیگه به اونجا برم مثل خونه قدیم که مامان اونجا بود و درمورد بعضی ها یادشون قشنگ تره
راستی جای برادرتون خالی نباشه

farzad said...

متاسفانه مکانها بدون آدمها معنا ندارند، برای همین وقتی به یک مکان باستانی میرویم فقط معماری آنجا مشغولمان نمیکند بلکه در این فکر فرو میرویم که چه آدمهایی و چگونه در آنجا زندگی میکرده اند. وقتی هم که عزیزی را از دست میدهیم دیدن جایی که در آن زندگی میکرده ما را به خاطرات گذشته میبرد. مارک تواین با آن طنز مخصوصش میگوید: درست است که اینجا هتل خوبی بوده، اما این چیزی را ثابت نمیکند- من هم زمانی پسر خوبی بودم.ف
خیلی متاثر شدم. در ضمن از اظهار لطفتون ممنونم