Sunday, September 03, 2006

باز هم نوستالژی


در نوشته ی قبلی از نوستالژی یا همان یاد و حسرت گذشته گفتیم و دوستان هم چه خوش نوشتند. این حس شکلهای مختلفی دارد، مثلاً بعضی وقتها شنیدن ترانه ای، رسیدن بویی به مشام، دیدن چهره یا منظره ای یا خوردن غذایی این حس را به وجود می آورد. یکی از چیزهایی که این حس را در من به وجود می آورد و مرا با خود به دنیای معصومانه ی کودکی می برد بویی است که در بقالی های قدیم می آمد و هنوز در بعضی خواربارفروشیها به مشام میرسد، ترکیبی از بوی لبنیات به خصوص پنیر، صابون و خوردنیها و خواربار موجود در مغازه. این بو هنوز مرا به دوران کودکی می برد. البته بعضی وقتها بهتر است به گذشته نقب نزنیم ، مثلاً فیلم یا کتابی را که در خردسالی دیده یا خوانده ایم دیگر نبینیم یا نخوانیم و بگذاریم خاطره ی شیرینش در ذهنمان باقی بماند. چون با گذشت ایام آدمها عوض میشوند و سلیقه شان هم تغییر میکند، پس ممکن است همان عشقهای کودکی پس از بازخوانی یا بازبینی در نظرمان ابلهانه جلوه کند. در همین سفر اخیر سری به دبستان دوران کودکی زدیم. برادرم گفت: همیشه فکر میکردم حیاط این مدرسه چقدر بزرگ است اما حالا میبینم چه کوچک بوده! یعنی حتی ابعاد با گذر زمان از دید ما تغییر میکنند، چون مثلاً بزرگ میشویم. راستی چه صدا، بو ، مزه یا ... شما را به گذشته می برد؟

3 comments:

Anonymous said...

یادمه زمانی که 5 یا 6 سالم بود و همراه خانواده به اصفهان رفته بودیم.خواهر بزرگم اون موقع از یه عطری استفاده میکرد.حالا بعد گذشت چند سال من از اون عطر استفاده میکنم و همیشه بوش منو یاد خاطرات اون مسافرت میندازه.

Anonymous said...

بزرگ
بزرگتر می شه و در دید اون، بزرگ،کوچکتر!

تو این روزها هرچی پیشتر می رویم،در تداوم خویش می کوشیم،دست می ساییم اما تا کجا؟حتی در میان دستان خویش نیز احساس بیگانگی می کنیم!!!!

شمیم

Anonymous said...

معصوميت ...!!! شور وشادماني وصف نشدني را با خود به همراه مياورد مانند دوران كودكي


چه خوب است بازگشت به گذشته فقط براي بازبيني زيباييها و شايد خوبيهاو
بعضي از نشانه ها در واقع نهيبي است كه پيام آور گذر زمان ميباشد


في