Saturday, May 19, 2007

سفرنامه گلپایگان: بخش دوم- دشت لاله ها


گلستانکوه در دامنه ی کوههای زاگرس جزو معدود مناطقی است که در آن لاله های واژگون می رویدو دامنه ی کوه را بسیار دیدنی و رمانتیک می کند. اینجاست که به قدرت و زایایی طبیعت ایمان می آوری و در برابر آن احساس کوچکی می کنی. این گلهای سربه زیر انگار آدم را به فروتنی و تواضع فرا می خوانند و رو به خاک دارند که منشا حیات و هستی ، و در نهایت منزل ابدی همه ی موجودات زنده است و این چرخه ی آمدن و رفتن به خاک مدام در جریان است. وقتی دستت را زیر این گل می گیری چند قطره آب می چکد که می گویند اشک گل است، چه شاعرانه! راستی این گلهای سر به زیر، زیبا و گریان شما را به یاد چه می اندازد؟ف

4 comments:

Anonymous said...

نوشته ات در مورد سفر جالب بود با خواندن آن بياد ابياتي از عطار افتادم:
تا تو ز هستي خود زير و زبر نگردي
درنيستي مطلق مرغي بپر نگردي
زين ابر تر چون باران بيرون شو و سفر كن
زيرا كه بي سفر تو هرگز گهر نگردي
بنظر من سفر علاوه بر مواردي كه نوشته بودي يك حسن بزرگ ديگر نيز دارد و آن اينكه دقايق زندگي را عريض‌تر مي‌كند.
پس بهتر آن است كه غفلت نكنيم از آغاز

Anonymous said...

بياد اين غزل

دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
‌سخن‌اهل‌دل‌است‌این و به جان بنیوشیم
نیست در کس کرم و وقت طرب می‌گذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی
لاجرم ز آتش حرمان و هوس می‌جوشیم
می‌کشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
حافظ‌این حال‌عجب با‌که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم

Anonymous said...

سلام
به جستجو به وبلاگتون رسیدم
سفرنامه جالبی داشتید
در مورد شعر خر و خرس یه شعر دیگه هم هست
من خودم چون خونساریم بلدم
میگند: دو چیز است که نتوان کرد انکار....خر گلپایگان و خرس خوانسار :D
خوب موقعی به خوانسار سفر کردید و از طبیعت زیبایش استفاده کردید
من هم عکسهایی از گلستانکوه و گلهای امسالش در وبلاگم گذاشتم
خوشحال میشم ببینید

Anonymous said...

البته جای دارد که اضافه کنم منظور از عطار عزیز در این شعر اشاره به سفر درونی است نه سفر از بامی به بام دیگر


خود ایشان براساس شرایطی خاص که به
نوعی انتخاب شدند توانستند سفر را آغاز و طی کنند و ارمغان ایشان ابیاتشان است که بنوعی رهنمای دل جویندگان است

بی شک سفر سیر است که نقطه آغاز و انتهای آن را داستانی است که هر کس خودش میداند که چطور طی کرده


نگار