Thursday, June 14, 2007
دست به دامان جناب کولر
انگار تابستون هم بالاخره تصمیم گرفت از راه برسه و عرق ملت رو در بیاره. دیگه با این بهار خنک و پر از باد و بارون داشتیم بدعادت می شدیم. اما تابستون جون از راه رسید تا سونای اجباری هم شروع بشه و کمکی به این هیکل قناس ما بکنه تا چربی های بدمصب آب بشن و ما رو که داشتیم کم کم شبیه جناب آنتونی سوپرانو (رییس مافیای نیوجرزی در سریال خانواده ی سوپرانو) می شدیم شبیه جانی دپ بکنه - بیچاره جانی دپ. خلاصه اینجانب که ترجیح میده در خونه بمونه و در زیر باد مطبوع حضرت کولر مرتکب ترجمه های جدید بشه. کار جدید که به زودی تموم میشه یه رمان علمی تخیلی طنزه که جزو بهترین آثار علمی تخیلی قرن محسوب میشه. خوندن این اثر هم به دوستداران طنز و هم به طرفداران کتابهای علمی تخیلی توصیه میشه، همین طور به کسانی که دوست دارن یه کار دوست داشتنی بخونن - خلاصه به همه ی مردم توصیه میشه! اسم کتاب هست: راهنمای مسافران مجانی کهکشان نوشته ی داگلاس آدامز. به زودی بخشهایی از کتاب رو روی همین وبلاگ میذارم تا نگاهی بهش بندازید. کتاب گفت و گو با آل پاچینو و جلد پانزدهم هنک ، پرونده ی گربه ی گمشده، هم کماکان در ارشاد منتظر مجوز هستن.ف
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
3 comments:
=D> It was great news! I'm looking forward to it.
حال كه مشغول نگارش اين متنم دماي فضاي اطاق كارم حدود چهل درجه بالاي صفر است مغزم كاملاٌ بخار كرده فقط با دماي بالا برايتان آرزوي موفقيت ميكنم
هی این مامانم می گفت بچه بیا برو کلاس زبان یه ذره زبانتو خوب کنی اما کو گوش شنوا حالا با خوندن مطلب شما احساس شکست کردم خب آخه اگه منم یم رفتم کلاس زبان و زبانم رو خوب می کردم الان زیر باد حضرت کولر نشسته بودم و داشتم یه کتابی یه ملاقه یه چیزی ترجمه می کردم دیگه نه اینکه مث این ... اینجا نشسته بودم و عزایی کک و مک های صورتمو می خوردم که توی آفتاب همچین انگار یه آبی زیر جلدشون رفته باشه همچین ترگل و ورگل می شدند که حالا همو رو بهم می زینند
Post a Comment