در چهارمحال و بختیاری که حرکت می کنی دشت ها، کوهها و ابرهای زیبایی را می بینی که یادآور توصیفات تالکین ،پدر ادبیات فانتزی، از سرزمین خیالی خود، سرزمین میانه، است. انگار تالکین به این سرزمین سفر کرده و همه جای آن را به چشم دیده است. اینجاست که می فهمی این توصیفات چقدر به طبیعت نزدیک است. در حوالی شهرستان کوهرنگ کوههای سفید، برف گرفته و سر به فلک کشیده ای را می بینی که با دیدن شان نفس ات بند می آید و به یاد کوههای مه گرفته در رمان هابیت و ارباب حلقه ها می افتی. کوهی را می بینی که انگار همان کوه تنهای رمانهای تالکین است - همین کوهی که در عکس دیده می شود. بعد می گویی همین حالاست که اژدها از دل کوه بیرون بیاید و همه را خاکستر کند، یا سپاه لرد سارون از راه برسد و همه را به اسیری ببرد. اما اینجا چهارمحال و بختیاری است و جز رود و دشت و کوه و زیبایی هیچ چیز دیگری دیده نمی شود.ف
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
2 comments:
ما كه به سختي اين قسمت نظر دهي رو باز مي كنيم. اين سفرنامه شما و عكساش فقط آدم رو وسوسه مي كنه. ما كه نتونستيم اونجا رو ببينيم ولي اينجا كيفور شديم. من يه پست به زودي مي نويسم درباره نمايشگاه :-)
کوه تالکین ، رازی را در خود گنجانده که گشودن و دست یافتن به آن زمان و شرایط خاص خود را می طلبد که او شاید مرز میان وسوسه در انتخاب خیر و شر را بیان می کند
ومن نمی دانم چرا شعر سهراب را بیاد
میاورم؟
در گلستانه
دشتهایی چه فراخ
کوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد
من در این آبادی، پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری،ریگی،لبخندی
....
چه کسی با من حرف میزد؟
سهراب
نگار
Post a Comment