Tuesday, November 14, 2006

نقدی بر مجموعه ی نیروی اهریمنی اش


در آستانه ی چاپ جلدهای چهارم و پنجم مجموعه ی نیروی اهریمنی اش نقدی را که در اردیبهشت ماه راجع به این کتاب در خبرگزاری مهر چاپ شد با هم مرور می کنیم.ف


با انتشار رمان " نیروی اهریمنی اش "
نمونه کاملی از رمانهای فانتزی مدرن منتشر شد
دو کتاب از رمان سه گانه " نیروی اهریمنی اش " نوشته فیلیپ پولمن با ترجمه فرزاد فربد ، اثری در گونه ادبیات فانتزی و خیال در اختیار علاقه مندان قرار گرفت .
به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، دو جلد از رمان سه گانه و پرفروش فیلیپ پولمن - نویسنده انگلیسی - با عناوین " سپیده شمال " و " خنجر ظریف " اخیرا با ترجمه فرزاد فربد منتشر شده و جلد سوم آن نیز در دو کتاب به زودی روانه بازار نشر می شود .

" نیروی اهریمنی اش " ماجرایی خیالی و سیال میان عالم واقع و دنیاهای مجازی و تخیلی را روایت می کند که به لحاظ سبک و گونه داستانی در زمره آثاری چون هری پاتر و ارباب حلقه ها به شمار می رود .

قصه، ماجرای دختری نوجوان به نام لایرا است که در یکی از کالج های آکسفورد انگلیس زندگی می کند. او به واسطه اتفاقاتی به بخشی از گذشته اش پی می برد و وارد جهان های تازه می شود ...




شیوه روایی و نیز مضمون اثر ارتباطی تنگاتنگ و پنهان با کمدی الهی دانته و بهشت گمشده جان میلتون دارد . داستان به سیاق ماجراهای افسانه ای آمیخته با ظواهر امروزی، مملو از تصاویر و نواهایی است که از لابلای سطور به گوش می رسد.

کوشش مترجم در برگرداندن جزئیات و استفاده از اصطلاحات و الفاظی که به دور از پیچیدگی، گویا و توصیفگر حالات و اتفاقات هستند، باعث شده تا هر گونه احساس ملال، پرگویی و یا اطناب از جریان روایت محو شود و خواننده را به دنبال حوادث پی در پی و سفرهای مداوم آدم ها همراه سازد.

" نیروی اهریمنی اش " را می توان از آن قسم رمان هایی دانست که خوانندگان نوجوان و جوانی را که در داستان و ادبیات هم شیفته هیجان و غرق شدن در اوهام و جهان های خیالی هستند، کاملا اقناع می کند.

لحن رمان با وجود آن که از سوی نویسنده ای مرد نوشته شده، به گونه ای متعادل - زنانه و مردانه - به پیش می رود و همین ویژگی است که هر طیف خواننده ای را از قضاوت و پیش داوری در مورد جانبداری یا کوتاهی احتمالی نویسنده در گزینش مخاطبان خود بازمی دارد.

اصولا چنین داستان هایی با انتخاب شخصیت هایی که صفات کلی و عام شمول را دارا بوده و از دغدغه ها و شعارهای سطحی روز پرهیز می کنند، بیش از هر عنصر دیگری ، بر قصه گویی ، رازوارگی و خیال پردازی اتکا می کنند و بدیهی است چنین گرایشی ، نقد محتوایی و زبانی اثر را نیز به چارچوب ها، خط کشی ها و معیارهایی غیرکلاسیک وابسته می سازد.

روابط علت و معلولی، سیر خطی روایت، اعمال و رفتارهای پیش بینی ناپذیر شخصیت ها، نشستن آداب و خصائلی کلی بر روان آدم ها، قهرمان سازی و رودررویی نیروهای خیر و شر، سفرهای آنی به دورترین نقاط و سفرهایی دشوار و صعبناک به نزدیک ترین موقعیت ها، وجود عنصر اتفاق(تصادف)، جزئیات گویی و توصیف گرایی و پرهیز از نکات روان کاوانه و جامعه شناختی از جمله مولفه های این گونه داستان ها به شمار می رود.

از دیگر عناصر رمان های موسوم به تخیلی و افسانه ای امروزین، می توان به توصیف مکان هایی نظیر باغ های افسانه ای، عمارت های قدیمی و مرموز، دره های عمیق و قلعه های دودآلود و مه گرفته، جادوگران و جن ها و حیوانات درنده، انسان های شجاع و آدم های هراسان، عاقلان و نادان ها، چهره های خبیث و افراد فرشته صفت و ... که در کنار یا مقابل یکدیگر، زمینه های پیدایی قصه های فرعی و لایه های تودرتوی داستانی را فراهم می آورند، اشاره کرد.

رمان سه گانه " نیروی اهریمنی اش " (برنده جایزه کتاب سال بریتانیا) که به دلیل حجم صفحات قرار است در پنج مجلد ارائه شود، هم اینک با ترجمه فرزاد فربد تا پایان جلد دوم (خنجر ظریف) از سوی نشر کتاب پنجره منتشر شده و در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است .

3 comments:

Anonymous said...

گفتن هر مطلب اضافه‌ای در مورد این کتاب با توجه به توضیحات مفصلی که خبرگزاری مهر در ارتباط با اون چا‍پ کرده، کاری زاید و بیهوده است

منی که معمولاً از خووندن داستانهایی که تم تخیلی- فانتزی داره هیچ لذتی نمیبرم یکی از طرفداران پروپاقرص «لایرا کوچولو» هستم و فقط در یک جمله میتوونم بگم که این کتاب یک شاهکار است

با توجه به زمان زیادی که (۱۵ ماه) برای ترجمه این کتاب گذاشته شده و بالطبع زحمت و دقت نظری که در ترجمه اون به کار رفته، مطمئناً این کتاب جایگاه خیلی خوبی در بازار کتاب خواهد داشت و با استقبال زیادی روبرو میشه

بیشتر از هر چیزی خوشحالم از اینکه بالاخره بعد از چندین ماه این کتاب توونست مجوز بگیره و زحمات شبانه روزی تو برای این کتاب بی‌نتیجه نموند، ضمن اینکه باید بگم:
خسته نباشی آقای فربد. ن

Anonymous said...

رفتم كه كتاب را بخرم!!!!!!!!

Anonymous said...

جلد اول رو سال گذشته تو یه مقطع عجیب شروع کردم،زمانی بس عجیب،دقیقا سال گذشته پاییز!یادمه تو ماشین تو یه میدان در خیابان های تهران منتظر دوستم بودم،و جلد اول " نیروی اهریمنی اش" همراه من بود!یادمه
:
لایرا مجبور بود روی نوک پا بایستد تا او را ببوسد.پ.ست صورت او خیلی نرم بود و بوی حیرت انگیزی می داد:خوشبو اما سرد
.


با آرزوی موفقیت های بزرگتر برای شما

شمیم